عکس پروفایل شب یلدا + گلچین زیباترین عکس های پروفایل یلدا در 10 روز گذشته
مدل لباس گیپور اینستاگرام 2023 مجلسی پوشیده دخترانه و زنانه
مدل لباس گیپور اینستاگرام مدل لباس گیپور اینستاگرام ۲۰۲۳ مجلسی پوشیده دخترانه و زنانه همگی در سایت السن.امیدواریم این مطلب مورد توجه شما سروران گرامی قرار گیرد. برای انتخاب مدل لباس گیپور مجلسی، …
مدل مانتو کبریتی بلند جلو بسته شیک و مدرن جدید زنانه و دخترانه
مدل مانتو کبریتی بلند جلو بسته مدل مانتو کبریتی بلند جلو بسته شیک و مدرن جدید زنانه و دخترانه همگی در سایت السن.امیدواریم این مطلب مورد توجه شما سروران گرامی قرار گیرد. …
تزیین زرشک پلو با مرغ مجلسی + خلاقیت شگفت انگیز در تزیین زرشک پلو
تزیین زرشک پلو با مرغ مجلسی تزیین زرشک پلو با مرغ مجلسی + خلاقیت شگفت انگیز در تزیین زرشک پلو همگی در سایت السن.امیدواریم این مطلب مورد توجه شما سروران گرامی قرار …
عکس پروفایل شب یلدا
عکس پروفایل شب یلدا + گلچین زیباترین عکس های پروفایل یلدا در ۱۰ روز گذشته همگی در سایت السن.امیدواریم این مطلب مورد توجه شما سروران گرامی قرار گیرد.
شب یلدا همیشه جاودانیست
زمستان را بهار زندگانیست
شب یلدا شب فر و کیان است
نشان از سنت ایرانیان است
شب یلدا و وصف بیمثالش
خداوندا مخواه هرگز زوالش
شب یلدا فراتر از همه شب
نبینم هیچ کس افتاده در تب
شب یلدا ز حزن و غم مبراست
بساط شادمانیها مهیاست
شب یلدا بیا روشن روان شو
به نزد شاعران همزبان شو
شب یلدا شب سال است ای دل
مرا در انجمن شعراست محمل
شب یلدا بلند است و یگانه
نمیگیرد دلم هرگز بهانه
شب یلدا کنار دوستان باش
برای ما گلی از بوستان باش
شب یلدا به آجیل و ترانه
بساط میوهها در کنج خانه
شب یلدا، انار و هندوانه
غذا سبزی پلو، ماهی بهانه.
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حکام ظلمت شـب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
بر در ارباب بیمروت دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید
ترک گدایی مکن که گنج بیابی
از نظر ره روی که در گذر آید
صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به برآید
غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
هر که به میخانه رفت بیخبر آید
من بلندای شب یلدا را
تا خود صبح شکیبا بودم
شب شوریده بی فردا را
با خیال تو به فردا کردم
چه شبی بود!؟
عجب زجری بود!؟
غم آن شب که شب یلدا بود
شب یلدا ز راه آمد دوباره
بگیر ای دوست از غمها کناره
شب شادی و شور و مهربانی است
زمان همدلی و همزبانی است
در آن دیدارها تا تازه گردد
محبت نیز بیاندازه گردد
به هر جا محفلی گرم و صمیمی است
که مهمانی در آن رسمی قدیمی است
به دور هم تمام اهل فامیل
شده بر پا بساط میوه، آجیل
ز خوردن خوردنِ این شام چلّه
شود مهمان حسابی چاق و چلّه!
همه با انتظاری عاشقانه
نظر دارند سوی هندوانه!
نشسته با تفاخر تــوی سینی
کنارش چاقویی را هم ببینی
چو گردد قاچ قاچ آن هندوانه
شود آب از لب و لوچه روانه!
بساط خنده و شادی فراهم
اس ام اس میرسد پشت سر هم
جوانان آن طرفتر جوک بگویند
دل از گرد و غبار غم بشویند
کسی را گر صدایی نیم دانگ است
در این محفل پی تولید بانگ است!
زند با «ای دل ای دل» زیر آواز
ز بعد آن هاهاهایی کند ساز!
ببندد چشم و جنباند سرش را
بخواند شعرهای از برش را!
چنین با شور و نغمه، شعر و دستان
خرامان میرسد از ره زمستان
شمردم من ز چلّه تا به نوروز
نمانده هیچ؛ جز هشتاد و نه روز!
کنون معکوس بشمارید یاران
که در راه است فصل نوبهاران…
ازین شربت یکی پیمونه بردار
اناری آتشین دردونه بردار
درین یلدا تو شیرین کن لبانت
بیا قاچی از این هندونه بردار
بلندترین شب کدومه؟
شبی که به یاد میمونه؟
شب قشنگ یلدا
شب بلند یلدا
در این شب سرد و قشنگ
با میوههای رنگارنگ
سیب و انار و هندونه
مزهاش چه به یاد میمونه
آخ مزهش چه به یاد میمونه
مادربزرگ خوبم
قصه میگه یه عالم
قصه خوب و زیبا
از شب سرد یلدا
۲۶- باز شب یلدا اومد
بلندترین شب سال
منتظرش میشینیم
از سال پیش تا امسال
همون شبی که میگن
بلندتر از هر شبه
شبهای بعد یلدا
کوتاه و کوتاهتره
همه ما جمع میشیم
خونه مادربزرگ
میشینیم زیر کرسی
هم کوچیک و هم بزرگ
روی میزش نشسته
قاچهای هندوونه
یه کاسه بزرگش
انار دونه دونه
کیشمیش و پسته میده
با آلو و توت خشک
نقل و نبات شیرین
به هر کی میده یه مشت
آخ که شبهای یلدا
چه شور و حالی داره
هر کسی زود نخوابه
یک شب عالی داره
۲۷- سی ام آذره و یک شب زیبا
یه شب بلند به اسم شب یلدا
شب شبنشینی و شادی و خنده
شبی که واسه همه خیلی بلنده
همه اهل خونه خوشحال و خندون
آجیل و شیرینی و میوه فراوون
شب قصه گفتن و یاد قدیما
قصه لحاف کهنه ننه سرما
شب یلدا که سحر شد، فصل پاییز میره
جای پاییز رو زمستون میگیره
ننه سرما باز دوباره برمیگرده
کوله بارش رو پر از سوغاتی کرده
۲۸- وقتی پاییز تموم میشه
زمستونم شروع میشه
برف میاد فراوان
تو کوچه و خیابان
یلدا شب اولشه
شادی و شور همراهشه
همه میان به دور هم
میخوریم آجیل و انار و هندونه
همیشه یلدا یادمون میمونه
همیشه یلدا یادمون میمونه
شب یلدا اومده
ننه سرما اومده
حالا بارون میباره
برف دون دون میباره
با تگرگهای درشت
سوز و سرما میباره
شب یلدا اومده
ننه سرما اومده
بچهها آی بچهها
همگی پاشید زِ جا
خونه مادربزرگ
پرشور و شادیه
لبوی داغ بخورید
فصل سرما اومده
شب یلدا اومده
ننه سرما اومده
عاشق رنگ سیاهِ شب یلدام
آخه از روشنی هیچ خیری ندیدم
عاشق تلخی انتهایِ عشقم
حالا که به آخر قصه رسیدم
عاشق رنگ شب و رنگ غروبم
عاشق مرگ دقیقههای خوبم
با تموم اشتیاقم آروم آروم
به در بسته بی کسی میکوبم
عاشق شبای دلمردگی هستم
عاشق تنهایی و خستگی هستم
حالا که این زندگی شبیه مرگه
بی امون عاشق این زندگی هستم
خنده داره دیگه دلسوزی به حالم
خط کشیدم روی روزای محالم
همه آینده من واسه تو
من فقط گذشته مونده تو خیالم
تنهایی سهم منه خیلی عزیزه
نمیخوام کسی اونو ازم بگیره
دیگـه تنهاییمو به دنیا نمیدم
نمیزارم دل تنهاییم بمیره
تو و اون چشمای روشن به سلامت
لحظهها رو میکشم تو قابِ ساعت
عاشق سیاهیم، عاشق غربت
خستهام از تو و این همه خیانت
عاشق رنگ سیاهِ شب یلدام…
یلدا، دوباره در آغاز فصل سرد
شعر و غزل را برای وسعت تنهایی تو عاشقانه کرد
شب را کنار تو
با خماری و مستی توی برف
پس لرزههای اول دی ماه را نشانه کرد
ساعت به اول زمستان رسیده است
امشب دل غزل زدهام را درمان چه میشود
دیگر به مغز پریشان من، خون نمیدهد
دیر آمدی
تنهاترین ستاره یلدای سال پیش
دیگر به فکر تو هم آرام نمیشود
آری
پاییز بی بهار به انتها رسیده است
اینجا دوباره خواب از سر کلاغان شهر ما
با فال و غزل و هندوانه
یکجا پریده است
امشب از ترس کابوس منتظر
بر دستنوشتههای یخزده
کبریت میکشم
شاید پناه برم از سرمای سرنوشت
به رویای تو
به امید اضطراریت
این شعر هم به تاراج سرمای امشب بلند شد
شاید دوباره ایمان بیاوریم،
به آغاز فصل سرد
ای دل عبث مخور غم دنیا را
فکرت مکن نیامده فردا را
کنج قفس چو نیک بیندیشی
چون گلشن است مرغ شکیبا را
بشکاف خاک را و ببین آنگه
بیمهری زمانه رسوا را
این دشت، خوابگاه شهیدانست
فرصت شمار وقت تماشا را
از عمر رفته نیز شماری کن
مشمار جدی و عقرب و جوزا را
دور است کاروان سحر زینجا
شمعی بباید این شب یلدا را
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسر نمیشود ما را
تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را
بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم
به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را
به جای سرو بلند ایستاده بر لب جوی
چرا نظر نکنی یار سروبالا را
شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبش
مجال نطق نماند زبان گویا را
که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد
خطا بود که نبینند روی زیبا را
به دوستی که اگر زهر باشد از دستت
چنان به ذوق ارادت خورم که حلوا را
کسی ملامت وامق کند به نادانی
حبیب من که ندیدست روی عذرا را
گرفتم آتش پنهان خبر نمیداری
نگاه مینکنی آب چشم پیدا را
نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی
چو دل به عشق دهی دلبران یغما را
هنوز با همه دردم امید درمانست
که آخری بود آخر شبان یلدا را
در همین حسرت که یک شب را کنارت ماندهام
در همان پس کوچهها در انتظارت ماندهام
کوچه اما انتهایش بیکسی بنبست اوست
کوچهای از بیکسی را بیقرارت ماندهام
مثل دردی مبهم از بیدار بودن، خستهام
در بلنداهای یلدا خسته، زارت ماندهام
در همان یلدا مرا تا صبح، دل زد فال عشق
فال آمد خستهای از این که یارت ماندهام
فال تا آمد مرا گفتی که دیگر مرده دل
وز همان جا تا به امشب، داغدارت ماندهام
خوب میدانم قماری بیش این دنیا نبود
من ولی در حسرت بُردی، خمارت ماندهام
سرد میآید به چشم مست من چشمت و باز
از همین یلدا به عشق آن بهارت ماندهام
من پارههای قلبم و در اشک جاریام
خونابهای به وسعت یک زخم کاریام
چون قلب دیر سال تراشیده بر درخت
تنهاترین نشانه یک یادگاریام
یلدای من که ثانیه شوم ساعت است
ای وای بر حکایت شب زندهداریام
زندان شیشه بود جوابم که چون گلاب
دیدم سزای خنده شوم بهاریام
من دست بر کمر زدهام از خمیدگی
جز دست من نکرده کسی دستیاریام
غم زوزه جراحت گرگم به کوهسار
با درد خویش هم نفس بیقراریام
چون سایه طویل درختم که در غروب
هر لحظه بیشتر ز تن خود فراریام
بندی به پای دارم و باری گران به دوش
در حیرتم که شهره به بی بند و باریام
دوباره نوبت دیدار یلداست
بدون یار این یلدا چه تنهاست
وجودش نور در این تیره شب بود
بدونش این شب یلدا و سرماست
دگر یلدا برایت دل ندارم
نگاهم منتظر بر نور فرداست
همه در شور این یلدا بهارند
انار سرخ بر سفره چه زیباست
ندارم جز تو امشب آرزویی
که با تو هر شب من مثل یلداست
یک انقلاب سرد و دل انگیز می شود
آب انار خاطره لبریز می شود
معنای فال حافظ امشب مبارک است
یلدا عروس آخر پاییز می شود
شاعر : مسعود بافقی زاده
یلداتون مبارک با آرزوی بهترین ها برای شما
یلدا شب فال است و چای عشق لبریز
معجون لبخند انارست و دل انگیز
وقت بیان قصه گویی های شیرین
یلدا شب جوجه شمردن های پاییز ..
شاعر مسعود بافقی زاده
چنین بود تا بود گردان سپهر گهی پر ز درد و گهی پر ز مهر تو گر باهشی مشمر او را به دوست کجا دست یابد بدردت پوست شب اورمزد آمد و ماه دی ز گفتن بیاسای و بردار می کنون کار دیهیم بهرام ساز که در پادشاهی نماند دراز
شب یلدا و حافظ این حوالی است
کنارم زیر کرسی، جات خالی است
نوشته «باز میآیی به کنعان»
ببین حافظ چه مرد خوشخیالیست
بالابلند!
طبقهای انار با زمزمه شعر حافظ
طرح جاودانگی توست
که نگاهت پرتو ماه
قصههایت هندوانه شیرین
خندههایت آجیل و شیرینی
که هست و نیست…
و نامت یلدا
و من رود عشق، شعر و بیداری